۵سال گذشت ! به همین سادگی ...و چه تلح بود زمانی که حماسه ماندگار و ۴۰ میلیونی مردم پیش پای هوای و هوس عده ای دل به بیگانه داده قربانی شد و انتخاباتی که می توانست حلال بسیاری از مشکلات شود با فتنه از پیش طراحی شده به معظلی بدل گشت ...معظلی که اگر نبود وجود رهبر عزیز انقلاب امروز ایران بدل به اوکراین و دیگر قربانیان انقلاب های رنگین شده بود . سخن را کوتاه کنیم فتنه در شبانگاه ۲۲ خرداد و با سخنان از پيش نوشته شده ميرحسين موسوي فاز عملي خود را به صورت جدي شروع كرد و در روز قدس، ۱۳ آبان، ۱۶ آذر و عاشورا با هدايت اصحاب فتنه بر جسارت خود افزود.حماسه به يادماندني و تاريخي ۹ دي فتنه گران را در اغما فرو برده و يوم الله ۲۲ بهمن سرنوشت مختوم مرگ خفت بار را براي آن رقم زد.
دوران شاگردان مكتب ماكياولي ديگر به سر رسيده است و اين مكتب انبيا است كه با عزت به راه خود تا رسيدن به قله كمال در حكومت منجي آخرالزمان مهدي موعود(عج) ادامه مي دهد.
سایت نماینده تلاش دارد تا از امروز و به مناسبت پنجمین سالگرد انتخابات حماسی ۲۲ خرداد به معرفی اصحاب و رجال تاثیر گذار فتنه بپردازد به این امید که گامی هر چند کوچک در راه مقابله با تلاش های صورت گرفته در به فراموشی سپردن جنایت ها و خیانت های اصحاب فتنه برداشته باشد ...
...اکبر گنجی
اكبر گنجي، يكي از حاميان خارج نشین فتنه سبز است كه پيش از اين خواستار به رسميت شناخته شدن زنا و همجنسبازي در قالب دين شده بود و در جریانات بعد از انتخابات و در سخنرانی های متعدد بار دیگر منکر وجود مقدس امام زمان شد .
پرداختن به زندگی و تفکرات اکبر گنجی از این روی اهمیت دارد که وی یکی از امضا کنندگان بیانیه موسوم به اتاق فکر جنبش سبز بوده و امروز که هنوز چند ماهی به یک سالگی تشکیل این اتاق فکر مانده است ساز مخالف زده و از این حلقه اخراج شده است .
زندگینامه اکبرگنجی
اکبر گنجی در روز ۱۱ بهمن ۱۳۳۸ در کوی سیزده آبان شهر ری ، تهران به دنیا آمد.
وی در دوران انقلاب اسلامی ایران از فعالین خیابانی بود که بعدها با تشکیل سپاه پاسداران به آن پیوست . اکبر گنجی از مخالفین ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر بود. وی در سال ۱۳۶۲ در یک سخنرانی علنی در پادگان ولی عصر و در حضور محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه، به سیاست ادامه جنگ اعتراض کرد و آن را بی فایده دانست.
محسن رضایی فرمانده وقت سپاه در این زمینه می گوید « يك گروه سياسي با محوريت اكبر گنجي در پادگان امام حسين (ع) بود كه تلاش كردند از اين اعتراضات به نفع خودشان استفاده كنند لذا در منطقه ۱۰ سپاه - كه مركزش تهران بود - و پادگان وليعصر اعتراضاتي شكل گرفت»
محسن رضايي با بيان اينكه «اكبر گنجي كه عمدتا به بيت آیت الله منتظري وصل و به دنبال منافع سياسي خود بود» می گوید: بعد از اينكه امام پيامي دادند امتحان سختي شكل گرفت. آن هايي كه مانند شهيد رستگار و شهيد بهمني ولايي و پيرو امام (ره) بودند به فرمان امام تمكين كردند و به جبهه برگشتند و جنگيدند گروهي ديگر امثال اكبر گنجي كه از همان ابتدا هم امام را قبول نداشتند سپاه را ترك كردند و به جبهه هم نيامدند.»[۱]
دست نوشته های دهه ۶۰گنجی !
وی در حالی اکنون با ژست روشنفکری نظام جمهوری اسلامی را متهم به اقدامات ضدحقوق بشری می کند که در اوایل دهه ۶۰ در پاسخ به سوالی در گزینش یک نهاد، درباره اقدامات دادگاه انقلاب و اینکه کدام کارهای دادگاه انقلاب مورد تایید شما بوده و کدام یک مورد تایید شما نیست ، این چنین نوشته بود: «آن که مورد تایید ماست، اعدام مفسدین است و آن که نیست، برخورد مکتبی نکردن با ضدانقلاب است که هزاران ساواکی و گروه های ضدانقلاب در کمال مطلق آزادی، هر کاری دلشان می خواهد می کنند»
وی همچنین درباره استعفای بازرگان گفته است «ببینید، دولت بازرگان دولتی نبود که انقلابی باشد و برخوردش به جای اینکه برخورد مکتبی باشد، یک برخورد سیاسی بود و در آن جو که احتیاج به یک دولت انقلابی با برخورد مکتبی بوده، این دولت ازش کاری ساخته نبود و فشار مردم از یک طرف و پیام های امام که دولت، انقلابی نیست از طرف دیگر، و ملاقات امریکایی ها از طرف دیگر و بالاخره اشغال سفارت آمریکا باعث استعفای دولتش شد»
همچنین اکبر گنجی درباره تفاوت انقلاب اسلامی با قیام مصدق این چنین گفته بود که«قیام مصدق یک قیام ملی بود و اصلا مکتبی نبود و اختلاف مصدق و آیت الله کاشانی نیز از همین جا بود ولی انقلاب فعلی یک انقلاب مکتبی است که فقط به خاطر خدا صورت گرفت و رهبرش که تجلی امت است، کاملا مکتبی است و فقط به خاطر خدا کار می کند»
همان گونه که به وضوح مشخص است، اکبر گنجی که اکنون گستاخانه امام زمان را مورد انکار قرار داده و از هیچ گونه اهانتی به امام خمینی در بی بی سی خود داری نمی کند دچار تناقض های رفتاری شدیدی بوده است و آنچه که به قلم خود در سالهای گذشته مکتوب کرده، ۱۰۰ درصد با آنچه که اکنون در آغوش دشمنان قسم خورده انقلاب بر زبان می راند، در تناقض است.[۲]
اکبر پونز !
گنجی همانند اشخاصی چون محسن مخملباف اوایل انقلاب دارای روحیه ای افراطی بود چنان چه در سر چهارراه ها با دوستان و هم مسلکان خود می ایستاد و به صورت خود سرانه با افرادی که تشخیص می داد ظاهری نامناسب دارند برخورد می کرد
.
اكبر گنجي روسريها را جلو ميكشيد و پونز ميزد و اقداماتي از جمله رنگ كردن دستها و كارهايي از اين دست توسط گروه وی انجام می شد . از این رو است که امروز عده ای او را با لقب دهه ۶۰وی یعنی اکبرپونز صدا می کنند !
ارتباط با اطلاعات نخست وزیری
گنجی با اعضای نهاد اطلاعات نخست وزیری مانند سعید حجاریان که بنیان گذاران اصلی وزارت اطلاعات بودند ارتباط داشت. در بسياري از نوشته هايي که درباره گنجي منتشر شده است، وي متهم به همکاري با وزارت اطلاعات شده است. گنجي در اين مورد گفته است: «من هرگز در هيچ زماني با وزارت اطلاعات کار نکردم.»
او پس از بيرون آمدن از سپاه، در سال ۱۳۶۳ به وزارت ارشاد اسلامي که در آن زمان توسط سيد محمد خاتمي اداره مي شد رفت و در کنار کساني مانند سعيد پورعزيزي، مصطفي تاج زاده، کيومرث صابري، محمد علي ابطحي، جواد فريدزاده و بسياري از کساني که بعدا نام شان در فهرست اصلاح طلبان آمد، مشغول به کار شد. او اوايل سال ۱۳۶۶ در دوراني که رضازاده مسوول خانه فرهنگ ايران در آنکارا بود، به عنوان کارمند خانه فرهنگ به ترکيه رفت. پس از رضازاده، مصطفي عرب سرخي و سپس سعيد پور عزيزي مسوولان خانه فرهنگ شدند و در دوره آنها اکبر گنجي به کارش در خانه فرهنگ ايران ادامه داد. در آغاز سال ۱۳۶۹ گنجي پس از سه سال به ايران بازگشت. اين در حالي بود که اکبر گنجي در بسياري از نقطه نظرهاي قبلي خود در مورد انقلاب و سياست تجديد نظر کرده بود.
اکبر گنجي در سال ۱۳۶۹ تحصيلات ناتمام خود را به پايان رساند و ليسانس ارتباطات خود را گرفت و در سال ۱۳۷۱ نيز فوق ليسانس خود را در همان رشته به پايان برد. او پيش از اين در کنار مصطفي رخ صفت، رضا تهراني، ماشاء الله شمس الواعظين و ديگر نويسندگان و مديران موسسه کيهان و تا قبل از مهدي نصيري مدیر مسئول وقت روزنامه کیهان در نشريه کيهان فرهنگي کار مي کرد. وی مدتی نیز با روزنامه سلام به مدیر مسئولی موسوی خوئینی ها همکاری کرد .
از زمان تاسيس حلقه کيان گنجی به عنوان یکی از اعضای شورای سردبیری آن مطرح بوده و مقالات تئوريک خود را در کيان منتشر می کرد . گفتنی است کيان توسط شاگردان دکتر سروش و به سردبيري شمس الواعظين منتشر مي شد.
چنان چه گفته شد با پایان جنگ و پس از ورود به دانشگاه، از اوایل دهه هفتاد گنجی به حلقه کیان پیوست. حلقهای که پس از جدا شدن خاتمی و شمس الواعظین و اعضای چپ مذهبی گرداننده روزنامه کیهان از آن نهاد به نشریه کیان روی آوردند .
در سال ۱۳۷۱ در ساختمان چهار طبقه و نوساز کوچه تنديس در خيابان جردن، اتفاقي تازه در شرف رخ دادن بود. شهرداري تهران با مديريت غلامحسين کرباسچي روزنامه اي به نام همشهري را منتشر کرد. اين روزنامه از چند جهت در ميان مطبوعات ايران يگانه بود؛ اين روزنامه اولين روزنامه رنگي کشور بود، و نه از ابتدا که پس از مدتي با صفحه بندي ماشيني بسته مي شد، روزنامه اي با موضوعات اجتماعي بود و به شيوه اي مدرن اداره مي شد. همشهري در سالهاي اول نه تنها براي شهرداري تهران هزينه اي نداشت، بلکه به دليل سازمان آگهي و نيازمندي هاي گسترده اش به موسسه اي درآمدزا و ثروتمند تبديل شده بود. کساني که اين روزنامه را اداره مي کردند، اکثرا انقلابي هاي تجديدنظرطلبي بودند که پس از رسيدن به بن بست در کار با حکومت، از سازمانهاي حکومتي بيرون آمده و در جستجوي رسانه اي براي نقد وضع موجود بودند. در فهرست مديران و کارکنان اوليه همشهري عجيب نيست اگر اين اسامي را بخوانيم؛ ماشاء الله شمس الواعظين، احمد ستاري، سعيد پورعزيزي، اکبر گنجي، بهروز گرانپايه، سيد ابراهيم نبوي، فريدون عموزاده خليلي، فاطمه راکعي، محسن اشرفي، علي اصغر رمضانپور و بسياري ديگر که بعدها جنبش مطبوعات اصلاح طلب را شکل دادند. اکبر گنجي از ابتداي کار روزنامه همشهري به عنوان دبير گروه انديشه اين روزنامه به کار مشغول شد.
با پیروزی خاتمی در دوم خرداد ۱۳۷۶ و در انتخابات ریاست جمهوری، یاران او که اکبر گنجی نیز در میان آنها بود به نام اصلاح طلبان شهره شدند و فعالیتهای گسترده سیاسی و اجتماعی را پی گرفتند.
تعریف اصلاحات
اکبر گنجی که در آن روزها به طور مستقیم در آشوب های تیر ۷۸فعالیت داشت ، پس از شکست این فتنه درباره طیف های متعدد جبهه دوم خرداد چنین می نویسد : جبهه دوم خرداد متشکل از یک طیف وسیع است که در یک سر آن نیروهای معتقد به فرآیند "تغییر شکل " و در سر دیگر طیف نیروهای معتقد به فرایند "جابهجایی " قرار دارند. " او فرایند "تغییر شکل را این چنین معنا میکند که، ابتدا گروهی از رهبران اصلاحطلب در گام اول فضا را لیبرالیزه میکنند و سپس با اشغال مناصب کلیدی و ائتلاف گسترده حتی با مخالفان خارج از نظام روند جاری را تغییر میدهند. (کنفرانس برلین نمونهای از تلاشها برای این ائتلافهاست.) وی تفاوت مهم این فرایند با براندازی و فروپاشی را در این میداند که "در حالی که در فرایند فروپاشی مقامات رژیم پیشین تقریباً همواره مجازات میشوند، در فرآیند تغییر شکل تقریباً هرگز مجازات نمیشوند. " او همچنین فرایند "جابهجایی " را این چنین معنا میکند که مطابق آن مخالفان درمییابند که توانایی براندازی رژیم را ندارند و حکومت میفهمد که مخالفان قویتر از آنند که بتوان نادیدهشان گرفت. لذا چارهای جز گفتگو باقی نمیماند. "
او گفت و گوهای جابهجایی را شامل چهار مرحله میداند: "نخست، حکومت قدمهایی در جهت لیبرالی کردن برمیدارد و کم کم از اقتدار خود میکاهد. دوم، مخالفان با بهرهگیری از این موقعیت و تضعیف حکومت به تقویت هواداران میپردازند و فعالیت خود را تشدید میکنند. بدین امید که به زودی خواهند توانست حکومت را براندازند. سوم، حکومت به جایی میرسد که به اجبار و از روی اضطرار در مقابل مخالفان بایستد و تحرک قدرت سیاسی آنان را محدود کند. چهارم، رهبران حکومت و مخالفان مشاهده میکنند که بیحرکت ماندهاند. به فکر میافتند از امکانات برای گذار سود جویند. در این شرایط مذاکره و مصالحه به مقابله و ایجاد فاجعه ترجیح داده میشود.[۳]
اکبر گنجي پس از دوم خرداد و روي کار آمدن خاتمي به دلیل فاشیستی خواندن دین دستگیر وزندانی شد . وقتي روزنامه جامعه منتشر مي شد، گنجي زنداني بود. او پس از گذراندن دوره زندانش نشريه « راه نو» را منتشر کرد، نشريه اي تئوريک که در هر شماره اش يک جنجال تئوريک به راه مي افتاد. اين نشريه از سال ۱۳۷۷ آغاز به انتشار کرد و تا ۲۱ شماره به صورت ماهنامه منتشر شد. اما وقتي اکبر گنجي تجربه اولين زندانش را مي گذراند، دوران محکوميتش تمام شد، به روزنامه جامعه نرفت. او هنوز با غيرخودي هايي مانند مسعود بهنود، مهرانگيز کار، ابراهيم نبوي و بسياري ديگر که درهاي روزنامه جامعه بروي شان باز نشده بود، نمي توانست کنار بيايد. بعدها اکبر گنجي عضو شوراي سردبيري صبح امروز، خرداد، فتح و برخي روزنامه هاي ديگر شد.
اکبر گنجی در این دوره و با نوشتن سلسله مقالاتی با عنوان "عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری"به موضوع قتل های زنجیره ای پرداخت و با تحلیلی رمان گونه و تخیلی از این مقوله نظام اسلامی را مورد تهمت قرار داد .
در حالی که وی در آن دوران هاشمی را به مدیریت قتل های زنجیره ای متهم کرده بود [۴] در حوادث بعد از انتخابات ۸۸ نگران حال هاشمی شده و برای وی مدیحه سرایی می کند .
اکبر گنجی در یکی از اظهارات جدید خود چندی پیش فرجام اصلاح طلبان تندرو را به نمایش گذاشت.
وی در گفتگو با شبکه صدای آمریکا VOA اصلاحات در ایران را بی فایده خوانده و از بیگانگان برای انجام تغییر کمک خواسته بود .
نویسنده کتاب عالیجناب سرخپوش که از منتقدان سرسخت هاشمی رفسنجانی بود ،در بخش دیگری از این گفتگو نسبت به حذف هاشمی رفسنجانی در معادلات سیاسی ایران اظهار نگرانی کرده بود.وی که زمانی شدیدترین حملات و توهینها را به هاشمی رفسنجانی وارد می کرد و با القابی نظیر عالیجناب سرخپوش و خاکستری و.... هاشمی را خطاب می کرد مدعی شد جریان رییس جمهور در صدد حذف هاشمی از معادلات سیاسی کشور است.گویا گنجی و همفکرانش فراموش کرده اند که در ایام انتخابات ششم مجلس جریانی که از حذف هاشمی از صحنه سیاسی به شدت حمایت می کرد و رکیک ترین حملات را علیه وی انجام میداد همین جریان موسوم به اصلاحات و اکبرگنجی و دوستان ایشان بودند.
گنجی همچنین در بخش دیگری از گفتگوی خود سران جنبش به اصطلاح سبز؛ موسوی,کروبی و خاتمی را عضوی از نظام ندانسته و بر حمایت کشورهای خارجی از این جنبش تاکید کرد.وی در این گفت و گو اتهام های بی سابقه ای را به ارکان نظام جمهوری اسلامی نسبت داد.[۵]
کنفرانس برلین و حضور گنجی در این کنفرانس
يكي از اقدامات بسيار زشت و خفت باري كه در دوره اصلاحات صورت گرفت، شركت برخي از عناصر لائيك و افراطي جبهه اصلاحات در كنفرانس ننگين برلين بود. كنفرانسي كه توسط يك بنياد صهيونيستي و يكي از مهم ترين احزاب حامي همجنس بازان آلمان، يعني حزب سبز تشكيل شده بود، تا اين بار انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن را به وسيله اپوزيسيوني از داخل كه برخي از آنها تا عمق حاكميت هم نفوذ كرده بودند، به محاكمه بكشاند.
اغلب اشخاصي كه به نمايندگي از اين جريان در كنفرانس برلين شركت كرده بودند، هيچ سنخيتي با انقلاب اسلامي و همسويي با آرمان هاي اصيل ديني و انقلابي اين ملت نداشتند و دقيقاً به همين جهت براي شركت در كنفرانس و انجام سخنراني و ارائه مقالات دعوت شدند. نوع اظهارات و تحركات حاضرين در اين كنفرانس خفت بار، چيزي جز فحاشي و ابتذال نبود و سوگمندانه قسمت هاي قابل توجهي از جلسه به رقص و پايكوبي عده اي كه گرد يك مرد تمام عريان و چندين زن نيمه عريان قرار داشتند سپري شد و مدعوين جلسه نيز پس از بروز اين اتفاقات تلخ و ناگوار نه تنها زبان به اعتراض نگشودند و در پاسخ به تهمت ها و افتراها به نظام مقدس جمهوري اسلامي، جلسه را ترك نگفتند، بلكه برخي از آنها با نگاه عميق خود به آن مناظر مشمئز كننده و شرم آور و نيز به تمسخر گرفتن بيست سال خدمات انقلاب اسلامي در سخنراني هاي خود، با ضد انقلاب هم آوا شدند و طبل ستيز نواختند.
صدا و سيماي جمهوري اسلامي پس از اطلاع از محتواي كنفرانس بنا بر رسالت حرفه اي، ملي و ديني اش، پس از مشورت با برخي از فقها و كارشناسان مسايل ديني و كسب اطمينان در خصوص جواز نمايش آن، اقدام به پخش گوشه هايي از اين اجلاس و بخش هايي از سخنراني مدعوين كرد. افشاگري صدا و سيما توفاني از خشم و تنفر ملي، نسبت به شركت كنندگان در كنفرانس برلين را برمي انگيزاند و پس از اندكي امواج توفنده آن سراسر ميهن اسلامي را درمي نوردد. هر شهر و دياري و هر نقطه اي كه مرد و زن غيرتمندي در آن حضور داشت به صحنه ابراز مخالفت و انزجار از شركت كنندگان در اين كنفرانس ننگين و حاميان آن تبديل مي شود.
گنجی پس از شرکت در کنفرانس جنجالی ایران پس از انتخابات که بعدها به کنفرانس برلین مشهور شد، پس از بازگشت به ایران در فرودگاه مهرآباد تهران در مورخ سوم اردیبهشت ۱۳۷۹دستگیر شد.
دادگاه اولیه گنجی به ریاست قاضی مرتضوی وی را به دلیل چند اتهام سنگین سیاسی به ده سال حبس و پنج سال تبعید محکوم کرد اما دو سال بعد در دادگاه تجدیدنظر حکم گنجی تنها به شش ماه حبس کاهش یافت .با اعتراض دادستانی تهران، حکم گنجی دوباره نقض شد و این بار به شش سال حبس بدل گردید.
اکبر گنجی در زندان ابتدا جزوه مانیفست جمهوریخواهی را نوشت که در آن به جدایی کامل دین از سیاست پرداخت. از این مانیفست در سال ۱۳۸۴، جلد دومی هم به قلم گنجی در زندان اوین منتشر شد که وی در این مانیفست از تاکتیک تحریم انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم دفاع کرد. وی ابتدا برای سیزده روز دست به اعتصاب غذای نامحدود زد که با موافقت با به مرخصی آمدنش، این اعتصاب غذا شکست. گنجی پس از بازگشت به خانه در مصاحبههایی با خبرگزاریهای بینالمللی رسماً بر سیاست تحریم انتخابات صحه گذارد و بهشدت از جدایی کامل دین از سیاست و تأسیس یک جمهوری تمام عیار به جای جمهوری اسلامی دفاع کرد . با بازگشت گنجی به زندان وی دوباره برای مدت قریب هفتاد روز دست به اعتصاب غذای نامحدود زد. در این مدت رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا جرج دبلیو بوش، تونی بلر نخست وزیر انگلیس خواهان آزادی گنجی شدند..
در این دوره بود که يك هفتهنامه انگليسي در گزارشي از اكبر گنجي به عنوان يكي از عوامل پيشين وزارت اطلاعات ايران ياد كرد و با اشاره به توجه دولتمردان آمريكايي به وي نوشت: «اكنون گنجي به محبوب دل جمهوريخواهان آمريكا و قهرمان نومحافظهكاران اين كشور بدل گشته كه خواستار سياست تندتري عليه ايران هستند.»
هفتهنامه «آبزرور »در اين گزارش به اظهارات پر تب و تاب جرج بوش رييس جمهوري آمريكا درباره گنجي پرداخت که خواستار آزادی گنجی از زندان شده بود .
رييس جمهوري آمريكا مدعي شده بود: «بايد به صداي آزاديخواهي گنجي گوش فراداد و نبايد اجازه داد تلاش او هدر رود.»
در حالي كه گنجي به جرم اقدام عليه امنيت ملي در زندان بسر ميبرد آبزرور علت زنداني شدن وي را نگارش كتابي درباره قتلهاي زنجيرهاي عنوان و به اعتصاب غذاي گنجي اشاره كرد كه بنا بر برخي گزارشها بيش از يك ماه بطول كشيد.
پرونده گنجي هواخواهان بسياري در ميان محافظهكاران آمريكايي پيدا كرده بود و تقريبا هر روز عناوين اصلي روزنامههاي راستگرايي چون «نيويورك سان » و مقالات «وال استريت ژورنال » را به خود اختصاص می داد.
به نوشته آبزرور، علاوه بر بوش افرادي چون «ريك سنتوروم »سناتور برجسته جمهوريخواه آمريكا از ديگر كساني است كه خواستار آزادي گنجي شده بود .
اين هفته نامه انگليسي در ارزيابي خود از اين امر به نقل از منتقدين نوشته بود : «برخي منتقدين اعتقاد دارند مطرح شدن پرونده گنجي ارتباطي به شهرت وي ندارد بلكه تنها براي اعمال فشار بر نظام ايران است.»[۶]
سرانجام اکبر گنجی پس از تحمل ۶ سال زندان و پایان محکومیت خود، در مورخ ۲۸ اسفند ۱۳۸۴ از زندان آزاد شد .
گنجی چند ماه پس از پایان دوران زندان به خارج از ایران مسافرت کرد . گنجی از همان ابتدا ، سفر خود را موقتی نامید و گفت به کشور باز خواهد گشت . گنجی جایزه قلم طلایی انجمن جهانی روزنامه نگران را در کاخ کرملین روسیه دریافت کرد . پس از آن به ایتالیا رفت و درفش نقرهای شهر فلورانس را گرفت .
پس از آن به فرانسه ، آمریکا و کانادا رفت و جوایز متعدد دیگری را دریافت نمود. و در بسیاری از دانشگاههای آمریکا و کانادا و همچنین در پارلمان اروپا سخنرانی کرد.
اکبر گنجی بعد از خروج از کشور در مجموعه مقالات قرآن محمدی مطرح کرد که قرآن یک کلام بشریست . [۷]آیه الله مکارم شیرازی در واکنش به توهین های مکرر و مفاهیم کفرآمیز موجود در کلام اکبر گنجی طی فتوایی گفت : «هرگاه ثابت شود کسی این گونه سخنان را گفته است به یقین مرتد است و از نظر علمای اسلام پاک نمیباشد.»[۸]
گنجی در بخش دیگری از این مقالات مدعی شده بود که امام زمان وجود خارجی ندارد ، ادعایی که در گفتگو با شبکه بی بی سی فارسی تکرار شد. : « دوازدهمین امام شیعیان (حضرت مهدی ) وجود خارجی ندارد،امام غایب ، برساختهنزاعهای خانوادگی بر سر ارث و میراث است .»[۹]
وی در مصاحبه ای که ۱۲ ژانویه ۲۰۱۰ با بخش فارسی بیبیسی انجام داد مدعی شد :
«انديشه مهدويت در اديان ديگر مثل يهوديت و مسيحيت هم بوده و از آنجا به اسلام آمده است. لذا بر اساس شواهد تاريخی ...هيچ گونه شاهد تاريخی مبنی بر وجود فردی به نام امام دوازدهم وجود ندارد و شيعيان هم پس از گذشت چهارده قرن، حتی يک دليل هم ارايه نکرده اند که موجودی به نام امام زمان وجود دارد."[۱۰]
البته این اولین و آخرین جملات توهین آمیزوی درباره اسلام و قرآن کریم وشیعه اثنی عشری نبود.
وی جایی می نویسد :«خدای قرآن، «خدای متشخص انسانوار اعتبار ساز سلطانی و جسمانی» است. دهها آیه در قرآن و سنت معتبر پیامبر اسلام، خدا را مجسم معرفی میکنند. از این رو، غیرجسمانی تلقی کردن خدا، رایی مخالف قرآن و سنت معتبر نبوی است. خدای قرآن، جنگجو است و کشتن مخالفان پیامبر را به خود نسبت میدهد.»[۱۱]
گنجي در مانيفست جمهوري خواهي[۱۲] صفحات زيادي را به تضاد اسلام و دموكراسي اختصاص داده و آيات زيادي از قرآن را مثال زده كه با زير بناهاي نظام دموكراسي منافات دارد. البته ايشان اين تقسيم بندي سروش مبني بر ذاتي و عرضي دين و اين كه فقه كلا در عرضيات دين قرار دارد و مختص ۱۴۰۰ سال پيش است را مورد نقد و رد و ابطال قرار مي دهد و مي نويسد اسلام بدون فقه اسلام نيست و با اين اسلام ما هرگز نمي توانيم رژيمي دموكراتيك داشته باشيم و يا قرائتي دموكراتيك از اسلام را ارائه دهيم:
«مدعاي ما اين است دانه دموكراسي (ليبرال دموكراسي)را به دست هرمنوتيك در مزرعه دين نمي توان نشاند»[۱۳]
گنجي در تعارض بين دين و دموكراسي به صورت عام و اسلام و دموكراسي به صورت خاص ، دموكراسي را برگزيده است و به اين برداشت روشنفكران كه ميخواهند با تفسيري هرمنوتيك از متون ديني ، دين را با دموكراسي جمع كنند انتقاد كرده است .
۲۳ شهريور ۱۳۸۷گنجی مقاله اي را با عنوان " گزاره هاي غلط و غير عقلاني دين " منتشر كرد . وی در اين مقاله ۱۸ گزاره را از متون ديني نقل كرده و آن ها را مغاير عقل و حقوق بشر عنوان کرده بود . منظور وی از متون دینی در این مقاله به صراحت قرآن کریم بود.[۱۴]
گنجي در اين مقاله صراحتا به اين اصل اساسي كه قرآن كلام خداوند است انتقاد مي كند و مي نويسد گزاره هاي غير عقلاني موجود در قرآن ، تنها با اين اعتقاد كه قرآن كلام پيامبر اسلام است تبيين مي شود.
گنجي با تفسيري ساده لوحانه از آيه "امن يجيب ..." به قرآن اشكال مي گيرد كه وجود بيماري هاي فراوان و جنگ هاي خانمان سوز نافي سخن قرآن است كه دعاي مضطرين اجابت مي شود!
او با اين مقايسه كه در آيه اي از قرآن مومنان كساني معرفي شده اند كه از خدا مي ترسند و در آيه اي ديگر تنها ياد خدا را باعث آرامش عنوان نموده است مي نويسد ترس با آرامش منافات دارد.
گنجي آياتي از قرآن را ذكر كرده و آن ها را مغاير با حقوق بشري كه زيربناي دموكراسي است دانسته است از جمله آيات مربوط به قوم ثمود .
گنجي در گزاره هفتم اعتقاد به اين كه عيسي (ع)پدر نداشت را اسطوره و غيرواقعي اعلام كرده بود.
گنجي با كنار هم قرار دادن آيات قران با تورات تحريف شده تهمت كثيفي را متوجه حضرت لوط عليه السلام کرده بود كه آن حضرت دختران شوهردار خويش را به قوم نابكار لوط پيشنهاد كرده است.
کار به جایی رسید که عطاءالله مهاجراني در واكنش به حرمتشكني اكبر گنجي و جسارت وي به مقام شامخ حضرت لوط(ع) به نقد مدعای گنجی پرداخت و نوشت : گنجي براي متهمكردن اين پيامبر الهي،متون ديني را تحريف كرده است. [۱۵]
گنجي صراحتا مي نويسد " دست شستن از احكام معارض با حقوق بشر توسط نو انديشان ديني عدول از احكام خداست و تفسير مغاير با متن" و با اين سخن ميخواهد اثبات كند كه نمي توان ديندار بود و همزمان معتقد به حقوق بشرغربی.
گنجي در مقالهاي دیگر كه در رادیو زمانه منتشر شده بود همجنس بازي را سبكي از زندگي خوانده كه در اسلام و ايران مورد اجحاف قرار گرفته شده است.
وي درمقالهاي با عنوان همجنس گرايان ؟ اقليتي ناحق؟ و فاقد حقوق؟ مي نويسد : آدمي از ميان سبكهاي متفاوت زندگي، سبكي يا سبكهايي را بر مي گزيند. همجنس گرايي ، همچون يهوديت و بهائيت و تسنن و تشيع ،يك سبك متفاوت زندگي محسوب ميشود.
گنجي در اين مقاله در پاسخ به كساني كه همجنس بازي را مخالف اسلام مي دانند ميگويد : ملاك اسلام چيست تا بدانيم همجنس بازي با اسلام سازگار هست يا نه؟!
گنجي از بين روشنفكران ديني آرش نراقي را روشنفكري ميداند كه همجنس گرايي را امري عقلاني ، طبيعي و اخلاقا قابل دفاع ميداند ! و سپس از روشنفكراني كه مخالف همجنس گرايي هستند ميپرسد آيا آرش نراقي روشنفكر ديني و مسلمان نيست؟[۱۶]
اظهارات گنجی در مورد جواز همجنس بازی تا اندازه ای شنیع و کثیف بود که محسن کدیور را نیز به واکنش واداشت تا بگوید هر کاری بکنیم دیگر همجنس بازی با اسلام سازگار نیست. جوابی که گنجی را مجبور به نوشتن مقاله ملاک اسلام و مسلمانی کرد.[۱۷]
اکبر گنجی در یک ادعای دیگر همچنین مدعی شده بود که : ما چيزي به نام اسلام نداريم.اكبر گنجي كه مقالاتش را در سايت ضد انقلابي راديوزمانه منتشر ميكند، در يادداشتي ادعا كرده بود: "امروز در داخل كليساي مسيحي به كشيشهاي همجنسگرا برخورد ميكنيم. ببينيد مسيحيت چقدر در تاريخ خود تحول پيدا كرده است كه امروز ميتواند كشيش هم جنسگرا در اين دين وجود داشته باشد. " وي افزوده بود : "در مورد اسلام هم اين حكم صادق است. ما چيزي به نام اسلام نداريم و صرفاً انواعي از مسلمانان داريم به اين معنا من خودم هم يك مسلمان و شيعه هستم "[۱۸]
خروج از حلقه فکری پنج نفره
اکبر گنجی در دو نوشته ی پیاپی با عنوان های « سبز بودن چه معنایی دارد ؟ »[۱۹] و « پیروزی موسوی یا تقلب در انتخابات ؟ » [۲۰] در سایت گویا نیوز ، کوشید معنای سبز بودن را بکاود و نظرات خود را هم در این باره بیان کند . مدعیات اصلی گنجی در این دو نوشته عبارتند از :
۱- جنبش سبز ، یک جنبش اجتماعی کلاسیک نیست چون فاقد دو رکن سازمان و رهبری است پس آنچه در ایران می گذرد جنبش اجتماعی نیست . اما اگر رهبری و سازمان را شرط وجود جنبش های اجتماعی به شمار نیاوریم، احتمالاً می توان از جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، جنبش معلمان و جنبش سبزسخن گفت.
۲- نمی توان "سبز بودن" را به "پيروزی موسوی" يا "تقلب در انتخابات" تقليل داد. فرد می تواند عضو جنبش سبز باشد و در عین حال بر این باور باشد که محمود احمدی نژاد بیش از میر حسین موسوی رأی آورده است.
۳-تمامی شواهد و قرائن، حداکثر، تقلب در انتخابات را تأييد می کنند، نه پيروزی موسوی را در انتخابات.[۲۱]
وي در عين حال در اين سخنراني سردرگم به پايين بودن رأي موسوي نسبت به احمدي نژاد در نظرسنجي هاي محافل ضدانقلاب اذعان كرد و گفت: مردادماه امسال در شهر ونكوور و در ميزگردي با حضور حسين قاضيان- از مدافعان جدي دموكراسي خواهي- شركت داشتم. او چند سالي زندان را تجربه كرده و متخصص جامعه شناسي و نظرسنجي است. تجربه موفق نظرسنجي انتخابات رياست جمهوري ۷۶ و ۸۰ را در كارنامه خود دارد. او در آن ميزگرد توضيح داد كه در انتخابات رياست جمهوري ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ كار تحليل نظرسنجي ها را انجام مي داده اند و نتيجه تحليل آنها اين بوده كه «در سراسر كشور محمود احمدي نژاد از موسوي پيش بوده اما در تهران، در ۱۰روز آخر، موسوي از احمدي نژاد جلو زد. بدين ترتيب موسوي برنده انتخابات نبود.» [۲۲]
در پي اعتراض محافل ضدانقلاب به اكبر گنجي، وي تحليل مجددي در رد ادعاي پيروزي ميرحسين موسوي در انتخابات سال ۸۸ منتشر و به برخي فعالان تندروي جبهه اصلاحات استناد كرد. گنجي در پاسخ به اعتراض هاي مطرح شده نوشت: هويت سبز را نمي توان با مدعاي پيروزي موسوي در انتخابات برساخت. اين مدعا بلا دليل است. پيامد منفي چنان تلقي اين است كه هر كس اين باور را ندارد، «ناسبز» است بلكه حتي سبزهايي وجود دارند كه به صراحت تقلب در انتخابات را انكار مي كنند از جمله تاج زاده و رمضان زاده و بهزاد نبوي و خاتمي و مجمع محققين و مدرسين، و نمايندگان موسوي و كروبي در ديدار با رهبر.[۲۳]
وي آنگاه با فهرست كردن اظهارات گسترده افراد ياد شده در رد تقلب مي نويسد: تاج زاده در ويدئوي منتشره به صفايي فراهاني مي گويد «براي بنده كه تجربه انتخابات را دارم، مي دونم كه تقلب نشده. ممكنه يكي دو ميليون عقب جلو بشه ولي ما نتيجه انتخابات رو باختيم». او تجربه برگزاري انتخابات را دارد. تاج زاده يك زنداني سياسي شجاع است كه هر هفته بيانيه هاي سياسي جديد عليه زمامداران صادر مي كند. او از نزديك با ساز و كار انتخابات آشناست. اگر از نظر او موسوي در انتخابات پيروز شده بود، يك بار آن را با ذكر دلايل بيان مي كرد تا مدعاي پيروزي موسوي موجه شود. عبدالله رمضان زاده هم سخنگوي دولت خاتمي و قائم مقام جبهه مشاركت است و تقلب در انتخابات را انكار كرده و مي گويد «قبل از انتخابات هم گفتم هر وقت مشاركت مردم به حداكثر برسد، تقلب غيرممكن است و مشاركت در اين دوره هم بسيار بالا بود». رمضان زاده هم انسان شجاعي است كه از هيچ يك از آرمان و مدعيات اصلاح طلبان و سبزها دست بر نداشت.
گنجي هم چنين با استناد به بهزاد نبوي مي نويسد: سخنان بهزاد نبوي در كيفرخواست هم قابل توجه است. همه مي دانند او فرد بسيار شجاعي است. به مرخصي هم آمد و تاكنون مدعاي بيان شده از سوي خود را تكذيب نكرده است آنجا كه مي گويد « ما هيچ سندي دال بر وجود تقلب نداشته ايم اما من ] با اعلام اين موضوع[ به آقاي موسوي خيانت نمي كنم».[۲۴]
گنجی همچنين با استناد به سخنان الويري و بهشتي (نمايندگان كروبي و موسوي) در حضور رهبرانقلاب تصريح كرد: نماينده موسوي هيچ دليلي مبني بر وقوع تقلب در انتخابات ارائه نمي كند، چه رسد به پيروزي موسوي. الويري هم از اشكالات و تخلفات گفته است.
وي آنگاه به ارزيابي « گروه تحليل نظرسنجي هاي سبزها» استناد كرد و نوشت: آقايان عباس عبدي، محسن گودرزي، حسين قاضيان و محمد فاضلي مسئول تحليل نظرسنجي ها از سوي سبزها بودند. نتيجه كار آنها همان است كه از سوي حسين قاضيان در سخنراني ونكوور بيان شد تحليل نظرسنجي هاي آنها هيچ دليلي دال بر پيروزي ميرحسين موسوي ندارد. بر مبناي تحليل آنها از نظرسنجي ها، در سراسر كشور، محمود احمدي نژاد با اندكي راي از موسوي پيش بود، اما در تهران موسوي از احمدي نژاد جلو افتاد. نتايج تحليل هاي اين گروه از دو جهت اهميت دارد. اولا: اينها متخصص نظرسنجي هستند. نتايج به دست آمده از نظرسنجي هاي آنها در انتخابات رياست جمهوري سال هاي ۷۶ و ۸۰ بهترين تاييد عملكرد آنان است. ثانياً: اين كار را رسماً براي ستاد آقاي موسوي و آقاي كروبي انجام مي دادند.
گنجي در پايان ضمن استنادهاي مشابه به اظهارات موسوي، كروبي و مجمع محققين نوشت: بقا و دوام سبز بودن به باور اين مدعا نيست كه موسوي پيروز انتخابات است. نمي توان ابتدا مدعي شد كه «سبز» همه نظرات و گرايش هاي مختلف و متفاوت را در برمي گيرد و چند دقيقه بعد به «شدت» اعتراض كرد كه چرا كسي گفته است كه مدعاي پيروزي موسوي در انتخابات رياست جمهوري بلادليل است و هويت سبزها براين اساس ساخته نمي شود. به نظر من حتي يك دليل هم براي پيروزي موسوي وجود نداشته و ندارد. اگر موسوي ۲۰ ميليون و كروبي ۷ ميليون راي آورده اند اين ۲۷ ميليون نفر كجا هستند؟ چرا فقط در تهران نارضايتي بود و رژيم چگونه مي تواند آن ۲۷ ميليون نفر را سركوب كند. اگر به ادعاي ما احمدي نژاد دست كم ۱۳ ميليون راي آورده از كجا آورده؟ از كجا معلوم احمدي نژاد ديگري در پستو نباشد و به همين شيوه ۸ سال سوار كار شود؟ چرا ميليون ها نفر به چنين فردي راي مي دهند؟ از اين پرسش ها نمي توان گريخت.[۲۵]
با این سخنان حلقه ای که بر اساس تئوری "تقلب در انتخابات" و " توهم پیروزی موسوی"تشکیل شده بود یکی از اعضای شاخص خود را از دست داد .
اصلاح طلبان و حامیان جنبش سبز که تا دیروز گنجی را قهرمان آزادی بیان میدانستند به ناگاه ترمز قطار را کشیده و بدون اینکه خود گنجی نیز اطلاعی داشته باشد وی را از قطار بیرون انداختند .
اين محافل به جاي پاسخ دادن درباره مستندات ارائه شده، سعي كردند عدم تعادل و آشفتگي روحي اكبر گنجي را كه پيش از اين «قهرمان، مبارز شجاع، ابوذر، و عضو اتاق فكر پنج نفره جنبش سبز در خارج كشور» معرفي شد، برجسته كنند و با تحقير و تمسخر و تخطئه و ارعاب وي، پريدن برجك فتنه سبز با ادعاي محوري «تقلب» را پنهان كنند.
در اين زمينه سايت ضد انقلابي خودنويس در حالي كه كاريكاتور ۵ عضو اتاق فكر جنبش كذايي (مهاجراني، كديور، سروش، بازرگان و گنجي) را منتشر مي كرد كه با سردرگمي دست به شانه يكديگر گذاشته و عصاكش همديگر شده اند، درباره گنجي نوشت: نظر به اينكه تا پريروز سخنان كديور درباره «هم غزه هم لبنان» كم بود، امروز اكبر آقا مي گويد «كي؟ موسوي؟». مشكل اينجاست كه جمهوري اسلامي فقط چوب توي آستين گنجي كرد. اگر غير از اين مي كرد گنجي الان قشنگ ملتفت مي شد چي به چي است. وقتي يك آدم ۵۰ كيلويي اعتصاب غذا هم بكند، تهش مي شود ۳۰ كيلو. با كسر وزن دست و پا و شكم و...، لطفاً وزن كله ايشان را بدون مو حساب كنيد، محتويات كله پيشكش.
نويسنده خودنويس مي افزايد: هيچ چيزي در جهان بي حساب و كتاب نيست. كيهان به گنجي مي گويد «اكبر پونز»، به خود من مي گويد «عليرضا-ر». يارو مي گفت تو زندان به من تجاوز شده، يكي برگشت و گفت چطوريه ما رو كه بردن، گرفتن و زدن اما تو ادعاي ديگه اي مطرح مي كني؟!.... مجموعاً اگر يك نفر در جهان پيدا مي شد كه به صد من حرف هاي اينجوري ]گنجي[ همان يك غاز را هم نمي داد يا ]...[، طرف يك كمي مواظب حرف زدنش مي شد و چه بسا اصلاً حرف هم نمي زد، همان مي رفت با رفقا توي اتاق فكر كنار دستشويي فكرش را مي كرد.[۲۶]
آرش سیگارچی همكار صداي آمريكا ضمن رد اظهارات اخير گنجی مي نويسد: به نظرم او چيزي نگفته كه اين قدر شايسته اعتراض و توهين باشد. بگذاريد گنجي كار روشنفكري اش را بكند كه غرب هم از او پذيرفته است. فكر مي كنم با كم شدن حركت خياباني، براي دوستان بيكاري فراهم شده و حالا كه گنجي مطلبي نوشته، بقيه اين چنين واكنش نشان داده اند. من هم معتقد به پيروزي موسوي نيستم بخصوص كه باور دارم بخش اعظم تقلب و جابجايي آرا در مورد كروبي بوده است رأي دوره قبل معين (جامعه روشنفكري) را بگذاريد به حساب كروبي[۲۷]
سایت جرس نیز که منتشر کننده نقطه نظرات و اخبار مرتبط با حلقه فکری جنبش سبز است با انتشار تحلیل های متعدد و در برخی موارد توهین آمیز به نقد مدعای اکبر گنجی پرداخت .
جرس در یکی از این تحلیل ها با عنوان " سه دهه تحول و بی خبری گنجی" علت ادعای گنجی را "گرتهبرداری سطحی از مفاهیم و نظریاتِ جوامعی که با فاصله از واقعیات و ویژگیهای جامعه کنونی ایران قرار دارند " تفسیر کرد .[۲۸]
این سایت حتی در یک تحلیل دیگر به این مدعا پرداخت که آیا خود گنجی سبز هست یا نه ؟![۲۹]
در اين ميان داريوش سجادي ، درباره سخنان گنجي نوشت: اظهارات گنجي درباره بلاموضوعي تقلب در انتخابات رياست جمهوري سال ۸۸ ، نمونه اي است از صداقت ديرهنگام. او مطلب خود را به اظهارات عبدي و تاج زاده و رمضان زاده و محمد خاتمي و موسوي و كروبي مستند كرده و سپس پرسيده كه ادعا مي كنيد موسوي و كروبي ۲۷ ميليون رأي آورده اند، آن ۲۷ ميليون در روزهاي اعتراض كجا بودند؟ مشابه اين اظهارات را بنده هم در مصاحبه اي داشتم اما ظاهراً «سجادي» خار دارد! كه آن موقع حجم بالايي از ترشرويي متوجه اينجانب شد. اعتراف گنجي مبني بر عدم تقلب كه بر خلاف من، ابوذر جنبش ناميده مي شود كلاً نمي تواند نادرست باشد .[۳۰]
همه جایزه های گنجی
وی تاکنون ۱۲ جایزه به خاطر این خوش خدمتی ها به استعمار جهانی از دشمنان اسلام و ایران دریافت کرده است .
- جايزه هلمن همت، براي دفاع از آزادي بيان در سال ۱۹۹۹
-جايزه انجمن روزنامه نگاران کانادا در سال ۲۰۰۰
- جايزه درفش نقره اي ايالت توسکاني ايتاليا از سوي شهرداري پراتو( آذر ۸۴)
-جايزه قلم طلايي انجمن دفاع از آزادي مطبوعات ايران( ۱۳۸۴)
- جايزه انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران به عنوان روزنامه نگار برتر( ۱۳۸۵)
-جايزه آزادي مطبوعات شهر سي ينا در ايتاليا( نوامبر ۲۰۰۶)
- اعطاي شهروندي افتخاري فلورانس در ۲۵ نوامبر( آذر ۱۳۸۴)
-جايزه ويژه گفتگوي فرهنگهاي انجمن خبرنگاران خارجي در بريتانيا( آذر ۱۳۸۴)
- جايزه قلم طلائي سال ۲۰۰۶ از سوي انجمن جهاني مطبوعات و بنياد جهاني ناشران
- جايزه مدافعان حقوق بشر مارتين آنالز در سال ۲۰۰۶
-جايزه سال ۲۰۰۶ انجمن ملي روزنامه نگاران آمريکا در جولاي ۲۰۰۶
-جايزه آزادي بيان جان هامفري سال ۲۰۰۷ از سوي سازمان کانادايي حقوق و دموکراسي
و این خود نشان می دهد که خدمات گنجی تا چه اندازه مورد رضای امپریالیسم رسانه ای قرار گرفته است .
پی نوشت ها
[۱]محسن رضایی: شهيد رستگار يك ولايتي آزاده بود، خبرگزاری ایسنا ، ۱۳۸۹/۱۲/۱۳
[۲] دست نوشته اکبر گنجی: ضدانقلاب ها را اعدام کنید، مشرق نیوز ، ۱۳۸۹/۱۰/۰۶
[۳] گنجی، اکبر؛ "نگاهی به حادثه حمله به کوی دانشگاه و پیامدهای آن ۲ "؛ روزنامه صبح امروز؛ ۱۳۷۸/۰۵/۰۹
[۴] گنجی ، اکبر ، عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری ، طرح نو ، ۸ آبان ۱۳۸۴
[۵] جوان آنلاین ، ۱۷ آبان ۱۳۸۸
[۶] آبزرور: گنجي به محبوب دل جمهوريخواهان آمريكا بدل گشته است ،خبرگزاری فارس ، ۸۴/۰۵/۰۲
[۷] مجموعه مقالات قرآن محمدی اکبر گنجی را می توانید در سایت رادیو زمانه مطالعه کنید .شماره نخست این سری مقالات با عنوان عقل گرایی و ایمان گرایی در رادیو زمانه و در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۸۷ منتشر شد . وی در بخشی از نخستین مقاله از سری مقالات قرآن محمدی مدعی شده است : به گمان بسیاری از فیلسوفان، وجود خدا را نمیتوان با دلایل عقلی اثبات کرد. وقتی مبدأ و معاد با چنین معضلی روبرو است، تکلیف نبوت روشن است که کمترین ادعا در خصوص اثبات عقلی آن وجود دارد. این معضل، کسانی را واداشته است تا پروژه عقلانیت در قبول دین و التزام به آن را کنار بگذارند.
[۸] نظر آیت الله مکارم شیرازی در مورد اظهارات اکبر گنجی ، شیعه نیوز ، ۲۷ مهر ۱۳۸۷
[۹] .با اکبر گنجی از قتل های زنجيره ای تا جنبش دمکراسی خواهی، بی بی سی فارسی ، ۲۲ دی ۱۳۸۸ ، مصاحبه اکبر گنجی با عنایت فانی
[۱۰] همان
[۱۱] معیارهای اسلام و مسلمانی ، نگاهی به نقدهای محسن کدیور از نمادهای روشنفکری دینی، رادیوزمانه ،۳ دی ۱۳۸۷
[۱۲] مانیفست جمهوری خواهی ۱ جزوهای است که در فروردین ۱۳۸۱ توسط اکبر گنجی به هنگام گذراندن دوران محکومیت ۶ ساله خویش در زندان اوین نگاشته شدهاست. این جزوه مشتمل بر یک مقدمه و ۶ فصل است که در آن ناکارآمدی جنبش اصلاحات در نظام جمهوری اسلامی ایران و راههای خروج از بن بست توسط جمهوریخواهی به بحث گزارده شدهاست.
[۱۳] گنجی ، اکبر ، مانیفست جمهوریخواهی ، ج ۱ ،متن کامل این مانیفست در سایت ایران امروز موجود است .
[۱۴] گنجی ، اکبر، گزاره های غلط و غیر عقلانی دین ، رادیو زمانه ، ۲۳ شهریور ۱۳۸۷
[۱۵] مهاجرانی، عطاء الله ، سایت مکتوب ، شهریور ۱۳۸۷
[۱۶] همجنس گرايان ؟ اقليتي ناحق؟ و فاقد حقوق؟،رادیوزمانه ،۲۵ آبان ۱۳۸۷
[۱۷] رک سایت رسمی محسن کدیور، ۱۰ تیر ۱۳۸۷
[۱۸] خبرگزاری فارس ،۲۶ آذر ۱۳۸۷
[۱۹] گنجی ، اکبر ، سبز بودن به چه معنا است ؟، گویا نیوز ، ۱۹ مهر ۱۳۸۹
[۲۰] گنجی، اکبر، پیروزی موسوی یا تقلب در انتخابات ، گویا نیوز، ۲۷ مهر ۱۳۸۹
[۲۱] زرتشت ، سارا، اکبرگنجی سبز است یا نه؟، گویا نیوز، ۱آبان ۱۳۸۹
[۲۲] سبز بودن چه معنایی دارد، همان
[۲۳] پیروزی موسوی یا تقلب در انتخابات ، همان
[۲۴] همان
[۲۵] همان
[۲۶] رضایی ، علیرضا ، اکبر آقا؛ تو اتاق چی میخورین که اینجوری فکر پس میدین؟،خودنویس ،۲ آبان ۱۳۸۹
[۲۷] سیگارچی ، آرش ، بگذارید گنجی کار خودش را بکند،سایت رسمی سیگارچی ، ۳ آبان ۱۳۸۹
[۲۸] هنری، علی ، سه دهه تحول و بی خبری گنجی ، جرس ، ۴ آبان ۱۳۸۹
[۲۹] زرتشت ، سارا ، اکبرگنجی سبز است یا نه؟،۳۰ مهر ۱۳۸۹
[۳۰] کیهان ، ۴ آبان ۱۳۸۹
نظرات مخاطبان 1 3
۱۳۹۳-۰۴-۲۳ ۰۹:۰۳هادی 1 20
۱۳۹۳-۰۴-۲۳ ۱۰:۵۷علی 1 28
۱۳۹۳-۰۴-۲۹ ۰۸:۳۳حقیقت 1 4